آینده آینده آینده
هرچقدر بیشتر بهش فکر میکنم، از من دورتر و نامفهوم تر میشود...در این شرایط عشق، دغدغه های جوانی ام که دیگر برنخواهند گشت،خوشی های هرازگاهیم و ....چقدر پوچ و بیهوده به نظر میآید. هیچ چیزی و مطلقا هیچ چیزی خوشحالم نمیکند؛ دیگر ناراحتی ام فقط برای خودم نیست، به اندازه چند میلیون نفر غصه دارم، خیلی خیلی خیلی غصه دارم. در تاریکترین شرایط وقتی حال خودم بد بود، نگاه به پنجره های روشن خانه دیگران در تاریکی لاقل امیدوارم میکرد...ولی حالا...حالا دیگر همه جا برایم خیلی تاریک است..
اما من الیاس یالچینتاش نیستم...برچسب : نویسنده : dashthayedoor بازدید : 68