حالم بد است.از دنیای این آدمها که هیچ وقت نفهمیدمشان .هروقت خواستم به یک کدامشان اعتماد کنم توزرد از آب درآمدند هربار هربار هربار.. این بار مقصر من بودم؟که راحت تر گرفتم؟ که باز به آدمهای این تبار اعتماد کردم؟ فکر کردم این بار فرق میکند؟که این آدم فرق میکند؟
مگر یک جغرافیا فقط به دره و رود ختم نمیشود؟چطور اینقدر عجیب این جغرافیای لعنتی به آدمهای یکسان ختم میشود؟ لعنت به تمام این آدمهای سیاه
هنوز دلم میخواهد فکر کنم این یکی فرق میکند. لعنت به من که هنوز به این آدم امید دارم.
اما من الیاس یالچینتاش نیستم...برچسب : نویسنده : dashthayedoor بازدید : 163