این روزها آنقدر شلوغم که هرچه میدوم نمیرسم.اما اولین بار است که برای هدفی خوشحالم ، خسته نمیشوم از تلاش و میخواهم هر روز را ۷۲ ساعت کنم تا بتوانم این جنون را سامان دهم.
این روزها میان کارهایم گریه میکنم و دوباره به خودم نهیب میزنم که کارت را بکن فروغ این غصه ها برای تو تمامی نداشته، فقط کارت را بکن.
این روزها که مینشینم به شمردن دردهایم خنده ام میگیرد از هر سمتی، دلمشغولی ای روانه ام شده، دلمشغولی های ناتمام؛ که نه بد تمام میشوند و نه خوب،اصلا تمام نمیشوند و همین زجر آور است.
این روزها با خودم فکر میکنم چندبار ازش خواسته ام و نشده؟ چرا این این غم را از یک سمت اصلا فقط یک سمت تمام نمیکند؟
این روزها مغزم با سرعت چندبرابر معمول دادرد کار میکند و قلبم روشن است همین نقطه.
اما من الیاس یالچینتاش نیستم...
برچسب : نویسنده : dashthayedoor بازدید : 93